پارک توسعه کارآفرینی آویژن

ساخت وبلاگ
مهارت های تحصيل

قران کریم:

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم . بسم الله الرحمن الرحيم - اقرا باسم ربک الذی خلق .........

بخوان ....

اما مهارت های پیش از خواندن کدامست ؟ این در واقع اندیشگانی است که در این مقاله مورد بحث قرار می گیرد.

(محمد رسول غلامپور) 

مهارت های تحصیل اساسی ترین ابزارها و امکان هایی است که دانش آموزان و دانشجویان برای تحصیل بایستی فرا بگیرند و در انها نیز ماهر باشند. 

به طور عموم این نظر شامل همه دانش آموزان از مقطع ابتدایی تا پیان دوره متوسطه و دانشجویان همه مقاطه همچنین فراگیران مختلف هنری - فنی و حرفه ای همچنین کلیه کسانی است که با خواندن و فراگیری و مهارت آموزی سر و کاردارند می گردد.  

عناوین مفاد اصلی مهارت های تحصیل:

1- مهارت تند خواندن (فارسی - انگلیسی - عربی )

2- مهارت وارونه خوانی.

3- مهارت تند نوشتن. 

مهارت وارونه نوشتن.

پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 189 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15

3

كارآفريني چيست؟


كارآفريني : واژه كارآفريني از كلمه فرانسوي Entreprendre به معناي " متعهد شدن " نشاُت گرفته اسـت. بنابـر تعريف واژنامه دانشگـاهي وبستر : كارآفرين كسي است كه متعهد مي شود مخاطره هـاي يك فعاليت اقتصادي را سازماندهي ، اداره و تقبل كند.

اقتصاد دانان نخستين كساني بودند كه در نظريه هاي اقتصادي خود به تشريح كارآفرين و كارآفريني پرداختند. ژوزف شومپــيتر كارآفرين را نيــروي محركــه اصلي در توسعه اقتصادي مي داند و مي گويد: نقش كارآفرين نوآوري است . از ديدگاه وي ارائه كالايي جديد ، ارائه روشي جديد در فرآيند توليد ، گشايش بازاري تازه ، يافتن منابع جديد و ايجاد هرگونه تشكيلات جديد در صنعت و... از فعاليت هاي كارآفرينان است. كـرزنر نيز كـه از استــادان اقتصاد دانشگاه نيويورك مي باشد كارآفريني را اين گونه تشريح مي كند : كارآفريني يعني ايجاد سازگاري و هماهنگي متقابل بيشتر در عمليات بازارها.

كارآفريني سازماني : فرآيندي است كه در ان محصولات يا فرآيند هاي نوآوري شده از طريق القاء و ايجاد فرهنگ كارآفرينانه در يك سازمان از قبل تاُسيس شده ، به ظهـور مي رسند.به تعريفــي ديگر : فعاليتهـاي كارآفرينانـه فعاليت هايي است كه از منابـع و حمـايت سازماني به منظور دستيابي به نتايج نـوآورانه برخـوردار مي باشد.

كارآفرين سازماني: كسي كه تحت حمايت يك شركت ، محصولات ، فعاليتها و تكنولوژي جديد را كشف و به بهره داري مي رساند.

كارآفريني : فرآينــدي است كه منجر به ايجــاد رضايتمندي و يا تقاضاي جديد مي گردد.كارآفريني عبارتسـت از فرآينـد ايجـاد ارزش از راه تشكيل مجموعهُ منحصر به فردي از منابع به منظور بهره گيري از فرصتها.

كارآفرين (مستقل) : فردي كه مسوُليت اوليه وي جمع آوري منابع لازم براي شروع كسب و كار است و يا كسي كه منابع لازم براي شروع و يا رشد كسب و كاري را بسيج مي نمايد و تمركز او بر نواوري و توسعه فرآيند ، محصول يا خدمات جديد مي باشد. به عبارت ديگر ، كارآفرين فردي است كه يك شركت را ايجاد و اداره مي كند و هدف اصلي اش سود آوري و رشد است . مشخصه اصلي يك كارآفرين ، نوآوري مي باشد.

كارآفرين شركتي : كارآفريني شركتي به مفهوم تعهد شركت به ايجاد و معرفي محصولات جديد و نظام هاي سازماني نوين است.

ويژگيهاي شخصيتي كارآفرينان : ديويد مك كللند از استادان روانشناسي دانشگاه هاروارد آمريكا كه اولين بار "نظريه روانشناسي توسعه اقتصادي" را مطرح نمود ، معتقد است كه عامل عقب ماندگي اقتصادي در كشور هاي در حال توسعه مربوط به عدم درك خلاقيت فردي است بنابر عقيده ايشان با يك برنامه صحيح تعليم و تربيت مي توان روحيه كاري لازم را در جوامع تقويت نمود ، به گونه اي كه شرايط لازم براي صنعتي شدن جوامع فراهم آيد.

كارلند و همكارانش اهم ويژگيهايي را كه در مورد كارآفرينان مورد بررسي واقع و تاُييد شده بودند ، جمع آوري نمودند كه اهم آنها عبارتند از:


- نياز به توفيق

- تمايل به مخاطره پذيري

- نياز به استقلال

- كارآفرينان داراي مركز كنترل دروني هستند.

- خلاقيت

پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 192 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15

2

كارآفريني چيست؟

كارآفريني فرآيند يا مفهومي است كه در طي آن فرد كارآفرين با ايده‌هاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد، با بسيج منابع به ايجاد كسب و شركتهاي  نو، سازمانهاي جديد و نوآور رشد يابنده مبادرت  مي‌ورزد . اين امر توام با پذيرش خطرات است ولي اغلب منجر به معرفي محصول يا ارائه خدمت به جامعه  مي‌شود. بنابراين «كارآفرينان» عوامل تغيير هستند كه گاهي موجب پيشرفتهاي حيرت‌انگيز نيز شده‌اند.

انگيزه‌هاي مختلفي در كارآفرين شدن مؤثر مي‌باشند كه از جمله آنها: نياز به موفقيت، نياز به كسب درآمد و ثروت، نياز به داشتن شهرت، و مهمتر از همه نيازمندي به احساس مفيد بودن و استقلال طلبي را مي‌توان نام برد.

افراد از ويژگيهاي شخصيتي خاص و گوناگوني برخوردار مي‌باشند طبيعي است كه برخي از ويژگيهاي كارآفرينان متمايز و برجسته از ساير افراد است به طور مثال داشتن خلاقيت و نوآوري، دارا بودن قدرت تحمل ابهام، داشتن اعتماد بنفس و عزت نفس، آينده نگر و عمل گرا بودن، و فرصت شناس بودن. شيوه هاي پرورش اين ويژگيها متفاوت است.مطالعه و بررسي در زمينه اقدامات بعمل آمده در مورد موضوع كارآفريني در كشورهاي مختلف بيانگر آن است كه دانشگاهها در زمينه هاي آموزشي و پژوهشي پيشقدم بوده اند ولي فارغ التحصيلان بدون توجه و قصد بكارگيري آموخته ها و قدرت ابتكار خود در راستاي شروع كار و ارائه محصول و خدمت در بازار كار، چندان موفق نبوده اند.

 براي ترويج روحيه كارآفريني از طريق ايجاد و حمايت از خلاقيتها توسط اساتيد محترم، چند راهكار مي تواند مفيد واقع گردد:

    < پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
    ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 199 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15

    1

    کار آفرینی چیست؟

     کارآفرینی عبارت است از فرایند خلق چیزی جدید و پذیرش مخاطرات و سود حاصل از آن است.

    به عبارت دیگر، کارآفرینی فرایند خلق چیزی جدید و باارزش است که بااختصاص زمان و تلاش لازم و درنظر گرفتن ریسک های مالی، روانی واجتماعی و رسیدن به رضایت فردی و مالی و استقلال به ثمر می رسد.

    این تعریف دارای چهار جنبه اساسی است:

    ۱ – کارآفرینی مستلزم فرایند خلق است. خلق هرچیز ارزشمند و جدید. این خلق باید برای کارآفرین و مخاطبی که این خلق برای او انجام شده است ارزش داشته باشد؛

    ۲ – کارآفرینی مستلزم وقف زمان و تلاش کافی است؛
    ۳ – درنظر گرفتن ریسک های اجتناب ناپذیر لازمه کارآفرینی است؛
    ۴ – در کارآفرینی، رضایت شخصی از استقلال کاری به وجود می آید.
    در تعاریف مربوط به کارآفرینی جنبه های مشترکی در همه تعاریف وجود دارد: ریسک‌پذیری، خلاقیت، استقلال و پاداش.

    کارآفرین کیست؟
    - کارآفرین کسی است که فرصتی را کشف و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان مناسبی را ایجاد می کند.

    کارآفرین

     

     

     

    کارآفرینی عبارت است از فرایند خلق چیزی جدید و پذیرش مخاطرات و سود حاصل از آن است.

    به عبارت دیگر، کارآفرینی فرایند خلق چیزی جدید و باارزش است که بااختصاص زمان و تلاش لازم و درنظر گرفتن ریسک های مالی، روانی واجتماعی و رسیدن به رضایت فردی و مالی و استقلال به ثمر می رسد.

    این تعریف دارای چهار جنبه اساسی است:

    ۱ – کارآفرینی مستلزم فرایند خلق است. خلق هرچیز ارزشمند و جدید. این خلق باید برای کارآفرین و مخاطبی که این خلق برای او انجام شده است ارزش داشته باشد؛

    ۲ – کارآفرینی مستلزم وقف زمان و تلاش کافی است؛
    ۳ – درنظر گرفتن ریسک های اجتناب ناپذیر لازمه کارآفرینی است؛
    ۴ – در کارآفرینی، رضایت شخصی از استقلال کاری به وجود می آید.
    در تعاریف مربوط به کارآفرینی جنبه های مشترکی در همه تعاریف وجود دارد: ریسک‌پذیری، خلاقیت، استقلال و پاداش.

    کارآفرین کیست؟
    - کارآفرین کسی است که فرصتی را کشف و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان مناسبی را ایجاد می کند.

    - کارآفرین کسی است که عمدتاً به منظور کسب سود و رشد، کسب و کاری را تاسیس و اداره می کند که مشخصات اصلی آن نوآوری و مدیریت استراتژیک است.

    - کارآفرین کسی است که سیاستگذاری کسب‌وکار با اوست و به حساب خود ریسک مالی آن را به عهده می گیرد.

    - کارآفرین کسی است که موسسه اقتصادی، خصوصاً کسب و کاری را که معمولاً مستلزم ابتکار و ریسک قابل توجهی باشد سازماندهی و اداره می کند.

    وجوه مشترک کارآفرینان
    ریسک پذیری (ریسک های متوسط و حساب شده)؛ نیاز به توفیق؛ نوآوری، خلاقیت، ایده سازی؛ اعتماد به نفس؛ پشتکار زیاد؛ آرمان گرایی؛ پیشقدم بودن؛ فرصت گرا بودن (بیشتر در جستجوی فرصتها هستند تا تهدیدات)؛ نتیجه گرا بودن؛ اهل کار و عمل بودن؛ آینده گرایی.

    صفات اشخاص کارآفرین
    کارآفرینان اعتدال در میزان خطر را ترجیح می دهند.
    فعالیتهای بامیزان خطر معتدل، آنهایی هستند که مهارت و کوشش شخص نقش اصلی را ایفـا می کند. ممکن است شرایط مساعد هم در آن نقشی داشته باشد، اما تاثیر آن به وسیله مهارت و کوشش شخصی به حداقل رسیده تا نتیجه کار جزء مسئولیتهای خود شخص باشد.

    کارآفرینان از خطر استقبال می کنند، در صورتی که خطر محاسبه شده باشد.
    به عبارت دیگر، آنها مسئولیت فعالیتهایی را که در آنها هیچ امکان موفقیتی وجود نداشته باشد و یا یک خودکشی مالی باشد را به عهده نمی گیرند. کارآفرینان برای قبول خطر باید جرئت داشته باشند و بدین وسیله سرنوشت خود را رقم مــی زنند. اما در شرایط نامطمئن تمام جوانب را برای حل مشکلات در نظر گرفته و بنابر تناسبشان، آنها را طبقه بندی می کنند. کارآفرینــان مسئولیت شخصی را قبول مـــی کنند.

    یکی از انگیزه های اصلی برای دنبال کردن آینده، کارآفرینی است. او ترجیح می دهد که خودش تصمیم بگیرد و در جریان آن، تمام کوشش، دانش، مهارت و سرمایه خود را نیز به کار می گیرد. اگر شکست بخورد، فقـط مـی‌تواند خود را مقصر بداند و اگر موفق بشود، فقط صلاحیت کارآفرینی خود را تایید کرده است.

    کارآفرینان اعتماد به نفس دارند.
    کارآفرینان به خاطر اعتماد به نفس خود، شهرت دارند. آنها براین باورند که می توانند انتظاراتی که از آنها هست برآورده کنند. به عبارت دیگر، آنها امکان موفقیت خود را بیش از آن چیزی که هست، در نظر می گیرند.

    ظاهراً کارآفرینان واقعی به خاطر اعتماد به نفس بالایی که در خود می بینند و برای دیگران غیرقابل لمس است، موفق می شوند.

    کارآفرینان به دنبال بازتاب عملکرد خود هستند:
    کارآفرینان به خاطر آگاهی از وضعیت موجود به دنبال بازتاب عملکرد خود چه خوب، چه بد، هستند. بدون داشتن این اطلاعات ادامه کار برای آنها خیلی مشکل است.
    کارآفرینان در هر کاری که انجام می دهند، هدفگرا هستند.
    بدین ترتیب که آنها همیشه به فکر اهداف طولانی مدت خود بوده و کارهایی که امروز انجام می دهند، در راستای اهداف آینده شان است. آنها همیشه چیزی را مورد هدف قرار داده و اهداف آنها معمولاً عادی نیستند. به همین خاطر دیگران آنها را بلندپرواز مـــــی نامند.
    کارآفرینان، همیشه به دنبال مبارزه بوده و احساس اکتساب را دوست دارند. بنابراین استانداردهای بالایی را برای کار خود در نظر می گیرند.
    آنها محصولاتی با کیفیت بالا تولید و براساس مرغوبیت و راندمان رقابت می کنند. آنها از مواجه شدن با رقابت ترسی ندارند و در حقیقت از رقابت لذت می برند.

    کارآفرینان نوآور هستند و همواره در مقابله با موقعیتها از راهها و روشهای جدید استفاده مــی کنند. آنها از توانایی خود در خلاقیت لذت می برند. از تصورات و ابتکارات شخصی خود برای یافتن راههای جدید و کنار هم گذاشتن چیزها استفاده می کنند. آنها پر از پرسش هستند.

    کارآفرینـان خستگی را زیاد احساس نمــــی کنند. در برابر مشکلات به دنبال راه حل گشته و سریعاً برای حل آنها اقدام می کنند. آنها می دانند با کار موثر، به اهداف خود خواهند رسید.
    وظایف کارآفرین
    هشت وظیفه برای کارآفرین وجود دارد:
    ۱ – از موقعیتهای محیط آگاه می شود؛
    ۲ – برای استفاده از این موقعیتها خود را به خطر می اندازد؛
    ۳ – برای کار سرمایه گذاری می کند؛
    ۴ – نوآوریها را معرفی می کند؛
    ۵ – کار و تولید را نظم می بخشد؛
    ۶ – تصمیم می گیرد؛
    ۷ – برای آینده برنامه ریزی می کند؛
    ۸ – محصولات خود را با سود می فروشد.
    سه انگیزه مهم کارآفرینی: سه انگیزه اولیه باعث می شود که افراد، کارآفرین شوند:
    نیاز به پیشرفت؛
    علاقه به آزادی و استقلال؛
    احتیاج به رضایت شغلی.
    سرچشمه کارآفرینی
    کارآفرینان از کجا می آیند؟ اشخاص چگونه کارآفرین می شوند؟ آیا کارآفرینان زاده شده یا ساخته می شوند؟

    زمانی بود که تصور می شد کارآفرینان به جای ساخته شدن، متولد می شوند. صفات آنها به قدری نادر بودند که در هر جایی یافت نمــی شدند.
    امروزه، شواهد کافی وجود دارد که نشان دهد صفات کارآفرینی را می توان با آموزش، پرورش داد.

    نقشهای کارآفرینان در جامعه
    کارآفرینان نقشهای ذیل را در جامعه ایفا خواهند کرد:
    - عامل اشتغال زایی؛
    - عامل انتقال فناوری؛
    - عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری؛
    - عامل شناخت، ایجاد و گسترش بازارهای جدید؛
    - عامل تعادل در اقتصادهای پویا؛
    - عامل کاهش بوروکراسی اداری (کاهش پشت میزنشینی و شوق عمل گرایی و…)؛
    - عامل نوآوری و روان کننده تغییر؛
    - عامل تحریک و تشویق حس رقابت؛
    - عامل ساماندهی منابع و استفاده اثربخش از آنها.

     

    پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
    ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15

    اگر کسب‌و‌کاری شروع کرده یا محصولی جدید ارائه کرده‌اید، حتماً می‌دانید که بالاترین اولویت برای موفقیت، و در عین حال مشکل‌ترین کار، یافتن مشتری و آن‌هم به تعداد کافی است. از طرف دیگر، بسیاری از کارآفرینان بودجه کافی برای بازاریابی و تبلیغات ندارند. آیا مي‌توان با هزینه و زمان محدود، به هزاران خریدار علاقه‌مند دسترسی پیدا کرد؟ یکی از راه‌های حل این مشکل، برقراری «مشارکت انتفاعی» است.

    بنا بر تعریف بخش انگلیسی ویکی‌پدیامشارکت انتفاعی یعنی همکاری دو یا چند نفر در یک فعالیت تجاری برای سهیم شدن در سود مشترک. 

    هزاران نفر مانند شما وجود دارند که با صرف زمان و هزینه زیاد توانسته‌اند مشتریانی را به‌دست آورند. شما مي‌توانید از این فرصت استفاده کرده و با صاحبان کسب‌و‌کارهای دیگر، وارد معامله شوید.

    صاحبان کسب‌و‌کار زیادی وجود دارند که با خوشحالی حاضر خواهند بود محصول شما را به مشتریان خودشان بفروشند و سود قابل‌توجهی به‌دست آورند.

    بنابراین، مشارکت انتفاعی باعث مي‌شود از زمان، هزینه و امکانات دیگران استفاده کرده و محصولتان را بفروشید و دیگران نیز از این معامله سود ببرند. 
    به‌عبارت دیگر، «مشارکت انتفاعی» رابطه تجاری غیررسمی است که  طی آن، دو طرف به ازای کسب سود حاضر مي‌شوند امکانات تجاری خود را 
    به اشتراک بگذارند.

    مشارکت سودآور این امکان را برایتان فراهم می‌کند که کسب‌و‌کار خود را با حداقل سرمایه توسعه دهید. این نوع همکاری همچنین باعث مي‌شود بدون تولید محصولات زیاد، یا حتی کارمندان زیاد کار خود را توسعه دهید.

    «مشارکت انتفاعی» به‌معنای خرید بخشی از کسب‌وکار شما یا طرف مقابل یا دخالت در کارهای يكديگر نیست. شریک انتفاعی به‌‌سادگی به شما در کسب درآمد بیشتر کمک مي‌کند و شما سودی برای او درنظر می‌گیرید. شریک‌های شما مي‌توانند رقیبان، ارائه‌کنندگان محصولات و خدمات مکمل یا کسب‌و‌کارهایی کاملاً نامرتبط با شغل شما باشند، درصورتی که نوع مشتریان هر دو کسب‌وکار یکسان باشند.

    مثلاً اگر یک دوره آموزشی عکاسی ساخته‌اید، مي‌توانید از فروشندگان دوربین عکاسی بخواهید، آن‌را برای شما بفروشند.

    انواع مشارکت انتفاعی1- شریکتان مشتریانی جدید به شما معرفی می‌کند و شما به ازای هر فروش، درصدی را به شریک اختصاص مي‌دهید.

    2-شما و شریکتان به‌طور مشترک محصولی جدید  تولید می‌کنید و با کمک يكدیگر آن‌را به‌فروش رسانده و در سود حاصل سهیم مي‌شوید.

    3- شریک شما به ازای دریافت مبلغی، محصولات شما را به مشتریانش معرفی کرده و شما را به‌عنوان منبعی قابل‌اطمینان پيشنهاد مي‌کند.

    4- شما و شریکتان در کنار فعالیت اصلی، کسب و کار جدیدی را به‌وجود آورده و در تمامی فعالیت‌های این هویت حقوقی همکاری کرده و سود را تقسیم مي‌کنید.

    5-هرکدام از طرفین بخشی از امکانات و منابع و مهارت‌های خود را در اختیار این شرکت جدید قرار مي‌دهد.

    یکی از عوامل مهم موفقیت یک شرکت ایرانی ارائه‌دهنده کارت اینترنت، آن بود که شروع به همکاری با سوپر‌مارکت‌ها و فروشگاه‌ها کرد و برای اولین بار، کارت‌های اینترنت این شرکت توسط سوپرمارکت‌ها ارائه شد. این مشارکت، باعث پیروزی بر تمامی رقیبان شد.

    هنگام مذاکره برای مشارکت، همیشه به‌خاطر داشته باشید، مشارکت درصورتی پایدار خواهد ماند که هر دو طرف معامله برنده باشند. پس هنگام درنظر گرفتن سود برای شریک، سخاوت به خرج دهید و سعی کنید طرف مقابل نیز کاملاً راضی و خوشنود باشد.

    اگر طرف مقابل اصرار دارد که به اندازه شما سود ببرد، با دقت کافی تمامی هزینه‌های خود را محاسبه كرده و از مبلغ نهایی محصول کم کنید تا مقدار سود، معقولانه و درست باشد. در محاسبه هزینه‌ها بسته‌بندی، ارسال، تخفیف‌های دوره‌ای، هزینه انبار و دیگر موارد را هم در نظر بگیرید.

    روش‌های همکاری با شرکایکی از روش‌های ساده و مشخص مشارکت آن است که شما مطالب تبلیغاتی و محتوای مناسب را تهیه کرده و در اختیار شریک قرار دهید. شریک شما تبلیغات را به‌عهده مي‌گیرد. مثلاً تبلیغ شما را در وب‌سایت خود قرار مي‌دهد. مشتریان با او تماس مي‌گیرند و مبلغ سفارش را به او مي‌پردازند و سفارش را ثبت مي‌کنند. سپس شریک، سود خودش را برداشت کرده و مبلغ محصول را به حساب شما واریز كرده و مشخصات و آدرس مشتریان را برای شما ارسال مي‌کند و شما محصول را برای مشتری نهایی ارسال مي‌کنید. این روش دو مزیت دارد:

    1- مشخصات خریدار در اختیار شما قرار مي‌گیرد و بعدها مي‌توانید از این اطلاعات برای فروش بیشتر استفاده کنید.

    2- شریک شما بلافاصله پول را به حساب شما واریز مي‌کند، زیرا شما باید سفارش را برای مشتری بفرستید.

    این نوع مشارکت با حداقل تداخل در کارهای طرفین و با یک توافق ساده امکان‌پذیر است.

    بسیاری از صاحبان شرکت‌ها از امکان «مشارکت انتفاعی» استفاده نمی‌کنند، در صورتی که در هر زمینه کاری حداقل چند هزار نفر وجود دارند که مي‌توانند با شما مشارکت کنند.

    شاید بتوانید تبلیغاتی را برای مشارکت با افراد جدید انجام دهید و به‌طور موقتی، به‌جای تمرکز برمشتری نهایی، برجذب شریک‌های جدید کار کنید.

    مذاکره با رقیبانشرکت‌های رقیب مي‌توانند به شرکای انتفاعی تبدیل شوند. شاید ارائه پیشنهاد همکاری به رقیبان کار ناعاقلانه‌ای به‌نظر برسد. اما این‌کار در برخی از موارد به‌نفع شماست.

    رقیبان نیز مانند شما به تبلیغات و جمع‌آوری اطلاعات تماس علاقه‌مندان مشغولند. آن‌ها علاقه‌مندانی دارند که هیچ‌گاه از آنان خرید نمی‌کنند. این موضوع مي‌تواند دلایل متعددی داشته باشد، مثلاً محصول رقیب بسیار گران، بسیار ارزان یا شاید پیچیده است. به‌هرحال برای علاقه‌مندان به اندازه کافی جذاب نیست. این نوع افراد شاید حاضر باشند، محصولات شما را خريداري کنند.

    شاید بتوانید با رقیبان مذاکره کرده و آنان را متقاعد سازید که با معرفی افرادی که از آنان خرید نمی‌کنند، مي‌توانند سود ببرند. شما باید بتوانید با مهارت تمام، طرح مشارکتی را تنظیم کنید که سود و منافع طرفین درنظر گرفته شده و برای رقیب توجیه‌پذیر باشد.

    مذاکره با شرکت‌هایی که اصلاً با كار شما ارتباطي ندارندفروشندگان فراوانی وجود دارند که زمینه کاری آن‌ها از زمینه فعالیت شما کاملاً متفاوت است، اما یک وجه مشترک دارید؛ مشتریان آن‌ها طوری هستند که مي‌توانند مشتریان شما شوند.

    مثالی از شرکای انتفاعی احتمالیفرض کنید کار شما فروش آی‌فون تصویری است. بهترین مشتریان شما مي‌توانند سازندگان ساختمان‌ها و مجتمع‌های تجاری باشند.سازندگان ساختمان، خود مشتری چه کسانی هستند؟ فروشندگان مصالح ساختمانی، لوازم لوله‌کشی، سیستم‌های تهویه، در و پنجره، سرامیک و ... آیا فکر مي‌کردید که یک فروشنده سرامیک مي‌تواند شریک انتفاعی خوبی برای فروشنده آیفون تصویری باشد؟

    آیا قبلاً چنین تصوری از مشارکت داشتید؟ مي‌بینید که فرصت‌های فراوانی برای همکاری وجود دارد و باید با دید وسیع‌تری به موضوع مشارکت انتفاعی بنگرید. 

    یافتن افراد مناسب برای مشارکت انتفاعیانواع کسب‌و‌کارهایی که مي‌توانید با آن‌ها مشارکت داشته باشید، عبارتند از: تولیدکنندگان، ارائه‌دهندگان خدمات، فروشندگان مغازه‌ها، آموزشگاه‌ها، نشریات و روزنامه‌ها، سازمان‌ها، دارندگان وب‌سایت و ...

    برای این اطلاعات مي‌توانید از جست‌وجو در اینترنت، بررسی کتاب راهنمای مشاغل و مشاهده آگهی روزنامه‌ها استفاده کنید. همچنین شرکت در سمینارها و نمایشگاه‌های مختلف مي‌تواند در پیدا کردن شرکای جدید کمک کند. راه دیگر یافتن شرکای مناسب، مشورت با کارمندان، فروشندگان و خریداران است. پس از مدتی خواهید دید که تا به‌حال چه فرصت‌های بزرگی را برای همکاری با دیگران و افزایش فروش نادیده گرفته بودید.

    برقراری تماس برای همکاری انتفاعیپس از تهیه فهرست افراد و شرکت‌های مناسب برای همکاری، نوبت به برقراری تماس با آنان مي‌رسد. این‌کار شاید بسیار دشوار به‌نظر برسد، اما فراموش نکنید که پیشنهاد شما همواره به‌گونه‌اي است که طرف مقابل نیز سود مي‌برد.  بنابراین هنگام تماس کاملاً با انگیزه صحبت کنید. به آنان نشان دهید که چگونه از همکاری با شما سود خواهند برد. 

    قبل از شروع برقراری تماس‌های تلفنی، متن کوتاه و مناسبی تهیه کنید. تمامی سؤالات احتمالی را در‌نظر گرفته و جواب‌های مناسب و قانع‌کننده‌ای برای آن‌ها بیابید. خود را کاملاً آماده کنید. شاید تحت فشار و استرس نتوانید جواب‌های خوبی ارائه دهید. پس قبل از شروع تماس‌ها و در آرامش تکلیف خود را به‌خوبی انجام داده و سپس کار را شروع کنید. هنگام تماس سعی کنید به‌طور مستقيم با شخص تصمیم‌گیرنده صحبت کنید که معمولا همان صاحب کسب‌و‌کار است.

    ایجاد پیشنهاد فروش مورد‌تایید شریکمهم‌ترین جنبه مشارکت برای شما، علاوه برکسب سود آن است که مورد‌تأیید یک شرکت دیگر قرار مي‌گیرید. این جنبه ارزش بسیار زیادی برای شما دارد. یک شرکت با صرف تلاش فراوان توانسته است اعتماد مشتریان خود را به‌دست آورد. شاید شما به‌راحتی نتوانید به مشتریان آن شرکت محصولی بفروشید. ولی آن شرکت با استفاده از اعتبار خود محصولات شما را معرفی مي‌کند.

    در بازاریابی همواره توصیه یک شخص دیگر، از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. اگر از شخصی خرید مي‌کنید و آن شخص شرکت دیگری را معرفی کند، به احتمال زیاد شما به توصیه آن شخص عمل خواهید کرد، زیرا به او اعتماد دارید.

    تهیه پیشنهاد مورد تأیید شریکشما مي‌توانید به روش‌های متعددی، از قبیل ایمیل، نامه، تماس تلفنی و ... پیشنهادهاي خود را ارائه دهید. اما همواره به‌یاد داشته باشید که در مرحله اول این محتوای پیشنهاد شما است که موفقیت در فروش را تضمین مي‌کند.

     اگر شریک شما موافقت مي‌کند که نامه‌ای برای مشتریانش بفرستد تا محصولات یا خدمات شما معرفی شوند، بهترین گزینه آن است که خودتان نوشتن این نامه را به عهده بگیرید.

    ارسال از طریق پستنامه تایید‌شده از طرف شریک را با بروشور کاملی از محصولات خود همراه کنید. در بروشور مزایای محصولات و همچنین قیمت آن‌ها را قید کنید.همچنین متنی تهیه کرده و در آن توضیح دهید که چرا شما توصیه شده‌اید و مشتری با خرید از شما چگونه راضی و خوشحال خواهد بود.

    در بروشور، نظرات متعددی از مشتریان راضی که از همکاری با شما لذت مي‌برند و مزایای محصولات و خدمات شما را به دیگران توصیه مي‌کنند، قرار دهيد. حال تمامی این اطلاعات را از طریق پست به آدرس مشتریان شریک خود ارسال كنيد.

    ارسال از طریق ایمیلآسان‌ترین و سریع‌ترین راه فروش به مشتریان شریک، بازاریابی از طریق ایمیل است. این روش به‌ظاهر ساده تأثیر عمیقی بر بازاریابی نوین گذارده و سالانه میلیون‌ها نفر از طریق تبلیغات ایمیلی، با محصولات آشنا شده و آن‌ها را خریداری مي‌کنند.

    البته بسیاری از مدیران برداشت اشتباهی از بازاریابی با ایمیل دارند. بازاریابی با ایمیل، ارسال پیام تبلیغاتی به انبوهی از افراد که ما را نمی‌شناسند نیست. این نوع ایمیل‌ها هرزنامه نامیده می‌شوند و معمولا ذهنیت نامناسبی نسبت به کسب‌و‌کارمان ایجاد می‌کنند.

    اگر از روش ایمیل مارکتینگ استفاده مي‌کنید بهتر است به‌جای نوشتن متن طولانی و کامل، مشتریان را به دریافت اطلاعات بیشتر دعوت كنيد. سپس اطلاعات اصلی را در وب‌سایت خود قرار دهید. با ایجاد امکان پرداخت آنلاین از طریق کارت‌های بانکی، مشتریان خواهند توانست در هر ساعت از شبانه روز خرید خود را تکمیل کرده و منتظر دریافت محصول باشند. اگر وب‌سایت ندارید از آنان بخواهید تا با شما تماس بگیرند تا اطلاعات کامل از طریق ایمیل دیگر یا به‌صورت پستی در اختیارشان قرار گیرد.

    تبلیغ یک‌صفحه‌ای برای گذاشتن در جعبه ارسال سفارشیکی از آسان‌ترین و کم‌هزینه‌ترین روش‌ها برای رساندن پیام تبلیغاتی به مشتریان شریک، ساخت تبلیغ کوچک یک‌صفحه‌ای است. اندازه آن مي‌تواند حدود چهار برابر یک کارت ویزیت یا کمی بزرگ‌تر باشد. مزیت این نوع تبلیغ آن است که شریک شما مي‌تواند به‌راحتی همراه تحویل سفارش‌هاي خود یک یا چند برگ از تبلیغ شما را هم در جعبه ارسال سفارش قرار دهد.

    در این تبلیغ به‌طور مختصر به ارائه یک پیشنهاد فروش ویژه بپردازید و شماره تلفن و اطلاعات تماس را روی آن بنویسید. حتی مي‌توانید یادداشتی از طرف شریک تهیه کنید که به مشتری توصیه مي‌کند که فرصت خرید از شما را از دست ندهد.


    پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
    ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 186 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15

     به طور حتم شما هم اين ضرب‌المثل معروف را شنيده‌ايد كه «با يك دست نمي‌شود چند هندوانه را بلند كرد». اما در علم اقتصاد اين ضرب‌المثل معروف معني خود را اين گونه نشان مي‌دهد كه براي موفقيت و ثروتمند شدن لازم نيست هر كاري را خودتان انجام دهيد يا به تعبيري واضح‌تر شما نمي‌توانيد يك تنه از پس همه كارهايي كه موفقيت‌تان را در بازار سهام رقم مي‌زند، بر بياييد.

    وارن بافت ثروتمندترين مرد دنيا در سال 2008 نيز در يكي از اظهارات معروف خود به موضوع مهم واگذاري اختيارات به اشخاص ديگر اشاره مي‌كند و مي‌گويد: در ارزيابي افراد به دنبال 3 ويژگي باشيد، صداقت، ذكاوت و انرژي. اگر فرد مورد نظر، ويژگي نخست را نداشته باشد، دو ويژگي ديگر شما را خواهد كشت.
    اما جورجي شوارتز ديگر ثروتمند مشهور فعال در بازارهاي سهام دنيا هم مي‌گويد:«من مايلم از افراد با توانايي‌هاي مختلف استفاده كنم، البته تا آن جا كه بتوانم به درستي و صداقت آنها اعتماد كنم.»
    از همين رو است كه همواره در بحث مهم روانشناسي بازار سهام تاكيد شده كه بدانيد که چگونه کارهاي خود را به ديگران بسپاريد. چرا كه سرمايه‌گذار خبره اغلب مسووليت‌هاي خود و يا حتي همه آنها را با موفقيت به ديگران مي‌سپارد. اما سرمايه‌گذار بازنده مشاوران و مديران سرمايه‌گذاري را به همان روشي که تصميمات سرمايه‌گذاري‌اش را مي‌گيرد، انتخاب مي‌کند. 
    در كتاب 23 اصل موفقيت وارن بافت با اشاره به رموز موفقيت اين سرمايه‌گذار مشهور با واگذاري اختيارات نوشته شده است: يکي از جوانب روش سرمايه‌گذاري وارن بافت که معمولا در ارزيابي‌هاي صورت گرفته از رويکرد سرمايه‌گذاري او، کمتر به آن پرداخته شده، اين است که او همان قدر که از پرداختن به اعداد لذت مي‌برد، از ارتباط با افراد نيز لذت مي‌برد و در شناخت شخصيت افراد خبره است.
    والتر اسکلوس يکي ديگر از شاگردان گراهام (استاد بافت) است که در شرکت گراهام- نيومن کار مي‌کرد. او به طور ميانگين سالانه 20 درصد از سرمايه‌گذاري‌هاي خود را به سبک گراهام انجام مي‌دهد. وي با مقايسه روش خود با بافت مي‌گويد:
    من واقعا علاقه‌اي به صحبت با مديران ندارم. سر و کله زدن با سهام به مراتب راحت‌تر است. آن‌ها با شما بحث نمي‌کنند، مشکلات عاطفي ندارند و لازم نيست دستشان را بگيريد. اما بافت انساني غيرعادي است، چون نه تنها تحليلگر خوبي است بلکه در شناخت مردم هم خبره است. اين‌ترکيب،‌ ترکيبي است غير عادي. اگر قرار باشد من کسي را در تجارتي به کار گيرم، مطمئنم که او فرداي آن روز کار را رها مي‌کند. اما کساني که براي بافت کار مي‌کنند، پس از آن که او شركتي را خريداري مي‌کند، سخت تلاش مي‌کنند تا سود بسازند و اين يک ويژگي نادر است.
    همان‌گونه که کن چيس، کسي که بافت او را براي اداره برکشاير برگزيد، بسيار خلاصه مي‌گويد: «دشوار است که بگويم چقدر از کارکردن براي او لذت مي‌بردم.»
    آدم‌شناس باشيد و بس...
    قابليت خارق‌العاده بافت در حدس دقيق شخصيت افراد يکي از عوامل موفقيت تجاري و سرمايه‌گذاري وي به شمار مي‌رود. اين توانايي به او اين امکان را مي‌دهد که شرکت‌ها را با حفظ تيم مديريتي شان خريداري کند و اطمينان داشته باشد که مالکان قبلي شرکت‌ها براي اداره شرکت تا زمان نامحدودي در آنجا باقي خواهند ماند. او مي‌تواند در يک لحظه تشخيص دهد که آيا يک مدير از جنس خودش است يا خير. 
    تفاوتي ندارد که بافت کل يک شرکت را بخرد يا بخشي از آن را، در هر صورت همواره به گونه‌اي رفتار مي‌کند که گويي از قبل مالک شرکت بوده و مديران را استخدام کرده است. بنابراين، هنگامي که سهامي را خريداري مي‌کند از خود مي‌پرسد:«اگر من مالک اين شرکت بودم، آيا همين افراد را براي مديريت استخدام مي‌کردم؟» و البته اگر پاسخ منفي باشد، او سرمايه‌گذاري نمي‌کند.
    از نظر بافت، هر سرمايه‌گذاري در واقع نوعي واگذاري اختيار محسوب مي‌شود. او کاملا به اين موضوع واقف است که سرنوشت پول خود را به ديگران مي‌سپارد و اين کار را در مورد افرادي انجام مي‌دهد که به آنها اعتماد دارد و تحسينشان مي‌کند.
    بافت در برکشاير‌هاثوي دو نقش دارد. وي مي‌گويد نقش اول اختصاص سرمايه به بخش‌هاي مختلف است، نقشي که مختص خودش مي‌داند و نقش دوم که به همين ميزان اهميت دارد، ‌ترغيب افراد به انجام کاري است که نيازي به انجامش ندارند.
    يکي از شروط او در هنگام خريد مديريت يک شرکت اين است که مديران فعلي همچنان سرکار خود باقي بمانند. امروزه نيز اين مالکان که هر يک به طور مستقل ثروتمند و مالک بخش زيادي از سهام برکشايرهاثوي و مقادير زيادي پول نقد در بانک هستند، همچنان سخت کار مي‌کنند تا به جاي خودشان براي بافت ثروت ايجاد کنند!
    بخشي از موفقيت بافت را مي‌توان مرهون ميل او به انجام معامله با افرادي دانست که واقعا مانند خود او عاشق کارشان هستند و بخشي ديگر نيز مرهون ايجاد حس وفاداري در درون اين افراد مي‌باشد. ريچارد سانتولي که مالکيت جت‌هاي خصوصي را ابداع کرد و شرکت خود را به برکشاير‌هاثوي فروخت، روشن و کوتاه در اين مورد مي‌گويد: «اگر وارن از من بخواهد کاري را انجام دهم، حتما آن کار را انجام خواهم داد.»
    چنين وفاداري در دنياي شراکت امروز به ندرت يافت مي‌شود. احساس سانتولي را مي‌توان کلمه به کلمه در ميان مديران ساير موسسات تابعه برکشاير شنيد. مي‌توان گفت تعامل محترمانه بافت با مديرانش در آنها گرايشي ايجاد کرده تا مايه افتخار بافت شوند. ايجاد انگيزه کار کردن در مالکان قبلي پس از فروش شرکتشان، آن هم به همان ميزاني که قبلا براي خود کار مي‌کردند، خود شاهکاري بزرگ محسوب مي‌شود که هيچ کس موفق به انجام آن در هيچ شرکتي نشده است. بي‌شک بافت نابغه‌اي گمنام در هنر واگذاري اختيارات است. او آنچنان در تفويض اختيارات تبحر دارد كه برکشاير در مرکز خود تنها پانزده نفر پرسنل دارد. اين تعداد کمترين ميزان در ميان 500 شرکت برتر آمريکا است. اين موضوع به بافت امکان مي‌دهد بر آنچه که در انجامش تخصص دارد يعني تخصيص سرمايه و انتخاب سهام برتر متمرکز شود.
    بر خلاف بافت، در مورد جورجي شوارتز واگذاري اختيارات به ديگران به صورت طبيعي اتفاق نيفتاد. خود او نيز اين موضوع را مي‌پذيرد. «من در تشخيص شخصيت افراد خبره نيستم، ولي در بورس تبحر دارم و دانش نسبتا مناسبي در مورد تاريخ دارم. اما واقعا در داوري درباره شخصيت افراد بسيار بد هستم و اشتباهات زيادي انجام داده‌ام.»
    با اين همه او خيلي زود فهميد که رشد سرمايه تنها با توسعه پرسنلي و نيروي انساني صورت مي‌گيرد و به خاطر اين مساله بود که شوارتز و جيمي راجرز (شريك او در صندوق سرمايه‌گذاري) جدا شدند، زيرا شوارتز به دنبال گسترش تيم خود بود، اما راجرز تمايلي به اين کار نداشت. شوارتز مي‌گويد به همين دليل آنها بر روي يک برنامه سه مرحله‌اي توافق کردند. «مرحله اول اين بود که به اتفاق يکديگر، يک تيم بسازيم، اگر موفق نشديم، مرحله دوم اين بود که تيمي بدون او بسازيم و اگر باز هم موفق نبود در مرحله سوم، انجام اين کار بدون حضور من بود و اين اتفاقي بود که افتاد.»
    در سال 1980، شراکت آن‌ها به هم خورد. اكنون شوارتز کنترل کامل کارها را بر عهده داشت. اما به جاي تشکيل تيمي که پيشنهاد خودش بود، خودش سرمايه را مديريت کرد. «من هم کاپيتان کشتي بودم و هم سوخت رساني که کار ريختن زغال سنگ در آتش را برعهده داشت. هنگامي که روي پل فرماندهي بودم زنگ را به صدا در مي‌آوردم و مي‌گفتم: «به طرف چپ» و سپس خودم به سمت موتورخانه کشتي مي‌دويدم و دستورات را اجرا مي‌کردم. در همين بين ممکن بود کمي مکث کنم و کمي تحليل کنم که ببينم چه سهامي بايد بخرم كه كاملا ناكافي بود.»
    جاي تعجب نداشت که در سال1981 شوارتز در حال خرد شدن زير اين فشارهاي سنگين بود و اولين سال ناموفق خود را تجربه کرد. صندوق 23درصد از ارزش خود را از دست داد. بدتر از آن، اين بود که يک سوم سرمايه‌گذاران او پول خود را بيرون کشيدند و علت آن هم اين بود که مي‌ترسيدند مبادا شوارتز کنترل خود را از دست داده باشد. بنابراين شوارتز کمي عقب نشيني کرد و صندوق خود را به «صندوق صندوق‌ها» تبديل کرد. «برنامه‌ام اين بود که مقداري از اين پول را به ساير مديران سرمايه بدهم و خود به جاي اينکه مدير فعال باشم، در نقش ناظر عمل کنم».
    در واگذاري اختيارات دقت كنيد!
    اين کار يک اشتباه بزرگ بود، چرا که شوارتز اختيار کاري را که در آن تبحر داشت يعني «سرمايه‌گذاري» را به ديگران واگذار کرد. شوارتز از سه سال بعد از آن با نام سالهاي بي‌فروغ صندوق کوانتوم ياد مي‌کند. اما با قبول نقشي فرعي‌تر، او در واقع توانست از مشکلي که او (مانند ساير معامله‌گران) با آن روبرو شد، رهايي يابد. مشکلي که در مورد بافت مصداقي ندارد. اين مشکل «از پا افتادگي» است.
    معامله کاري است پراسترس و تمرکز بالايي براي بازه‌هاي زماني طولاني مي‌طلبد. شوارتز در مورد تجربه‌اش در سال 1981 مي‌گويد: «احساس کردم که اين صندوق يک موجود زنده است، يک انگل که خونم را مي‌مکد و انرژي‌ام را مي‌گيرد.» او بسيار سخت کار مي‌كرد و «پاداشم چه بود؟ پول بيشتر، مسووليت بيشتر و کار بيشتر و درد بيشتر.»
    در سال 1984، شوارتز دوباره سکان امور را در دست گرفت. علي رغم اينکه تجربه او در واگذاري اختيارات چندان موفقيت‌آميز نبود، اما در سال 1985 او مجددا توانمند شد و صندوق 2/122 درصد رشد کرد.
    اما شوارتز همچنان به دنبال جانشيني مي‌گشت که نقش خودش يعني مدير اصلي را به او بدهد. او سرانجام در سال 1988 زماني که استنلي دراکن ميلر به او ملحق شد، توانست به اين مهم دست يابد. همان‌گونه که شوارتز مي‌نويسد:
    «پنج سال زمان و کلي تجربه سخت و دردناک را پشت سر گذاشتم، تا بالاخره تيم مديريت مناسب خود را يافتم. خوشحالم که بالاخره موفق شدم. اما نمي‌توانم ادعا کنم که در انتخاب اعضاي گروهم به همان اندازه موفق بودم که در مديريت پولم موفق بوده‌ام.» دراکن ميلر صندوق کوانتوم را به مدت سيزده سال اداره کرد. اما در آغاز نمي‌دانست که چند سال در آنجا خواهد ماند. او به عنوان کاپيتان کشتي استخدام شده بود، اما شوارتز رها کردن کار را براي خود بسيار دشوار مي‌ديد.
    بعدها در سال 1989 ديوار برلين فروريخت. دراکن ميلر در يادآوري آن دوران مي‌گويد: «زماني که دوباره او را ديدم، او تاييد کرد که من عملکرد خوبي داشته‌ام و کليه امور را به من واگذار کرد و پس از آن ديگر هيچ اختلافي با هم پيدا نکرديم.»
    گرچه واگذاري اختيارات هرگز به آساني براي شوارتز اتفاق نيفتاد اما به تدريج با آزمون‌ها و مشقات بسياري که پشت سر گذاشت، در واقع مسووليت‌هاي بيشتري را نسبت به بافت به ديگران سپرد. شوارتز مي‌گويد: «زماني که دراکن ميلر کنترل امور را به دست گرفت، ما يک ارتباط مربي ـ بازيکن پيدا کرديم که خيلي خوب جواب داد.» ارتباط آنها شبيه ارتباط بافت با مديران موسسات عملياتي تابعه برکشاير بود که البته خيلي نزديک‌تر از آن بود.
    شوارتز از اين که زمام امور را واگذار کرده بود تا بر ساير فعاليت‌هايش متمرکز شود، خوشحال بود. اين در حالي است که بافت به طنز مي‌گويد که قصد دارد پس از مرگش در جلسات احضار روح به جانشينانش راهکار دهد. «من تا پنج سال پس از مرگم نيز به کارم ادامه مي‌دهم و به هيات مديره يک تخته مخصوص ارتباط با مردگان داده‌ام تا بتوانيم با هم در تماس باشيم.»
    كليد موفقيت در واگذاري اختيارات
    دانستن چگونگي واگذاري اختيارات براي موفقيت در سرمايه‌گذاري ضروري است، حتي اگر شما وارن بافت نباشيد و مجبور نباشيد بدانيد که با 31 ميليارد دلار پول نقد چه کنيد.در واقع، هنگامي که حساب کارگزاري باز مي‌کنيد، مراقبت از پولتان و اجراي دستوراتتان را به ديگران مي‌سپاريد.
    هنگامي که در يک صندوق سرمايه‌‌‌‌‌گذاري مشترک، صندوق سرمايه‌گذاري معاملات آتي، يا شركت سهامي، سرمايه‌گذاري مي‌کنيد، در واقع يک مدير سرمايه‌گذاري استخدام مي‌کنيد که عملکرد تصميم‌گيري سرمايه‌گذاري و مراقبت از پولتان را به او بسپاريد.
    هر گاه هر گونه سرمايه‌گذاري انجام دهيد در واقع داريد کنترل بخش اعظمي از پول خود (و در مواقعي که بازار نوسانات شديد دارد، تمام پولتان) را به «آقاي بازار» مي‌سپاريد. هرگاه سهام شرکتي را مي‌خريد، آينده پول خود را به مديران آنجا مي‌سپاريد.هر گونه عمل واگذاري به معناي «سپردن کنترل به غير» است. با همين استدلال، باز کردن يک حساب بانکي به اين معناست که کنترل پول خود را به افرادي مي‌دهيد که هرگز ملاقاتشان نکرده‌ايد.
    واگذاري موفق آن است که شما بدانيد دقيقا دنبال چه هستيد. شما مي‌دانيد که حساب کارگزاري شما، از دارايي‌هاي کارگزارتان جداست. شما مي‌دانيد زماني که دستوري به کارگزار خود مي‌دهيد، طبق خواسته شما اجرا خواهد شد. شما مي‌توانيد تلفن را قطع کنيد و فکرتان را بر روي مسائل ديگري متمرکز کنيد، بدون اينکه مجبور باشيد از نزديک مراقب کارگزار خود باشيد تا مطمئن شويد کارها طبق خواسته شما پيش مي‌روند. 
    سرمايه‌گذار خبره، اختيارات را واگذار مي‌کند اما هرگز مسووليت واگذار‌کردن کار به ديگران را به کسي واگذار نمي‌کند. «اگر شما فرد مناسب را انتخاب کرديد، مشکلي نيست، اما اگر فرد نامناسبي را انتخاب کرديد، مسووليت اين کار با شما است نه با او.»
    بنابراين سرمايه‌گذار خبره همواره مسووليت تمام عواقب اقداماتش را به عهده مي‌گيرد. مطمئنا او نسبت به سرمايه‌گذار متوسط، کارهاي بيشتري براي واگذار کردن دارد. اما شعار او هميشه يکسان است: اختيار امور خود را به دست معتمدترين‌ها بسپاريد!
    منبع: WWW.bourse24.ir

    پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
    ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 183 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15

    ارزش نام تجاری

    نام تجاری، از دارایی های یک شرکت است که باعث افزوده شدن ارزش محصول نهایی می شود. یک استراتژی نام تجاری قوی برای سهام داران، ارزش ایجاد کرده و همچنین نخبگان را به کار جذب می کند. اما از آنجا که یک الگوی استاندارد برای محاسبه ارزش نام تجاری وجود ندارد، درک میزان ارزش آن مشکل است.

    دو اتومبیل را در نظر بگیرید که در خط تولید یک کارخانه اروپایی تولید می شوند. این دو خودرو دارای شکل یکسان و مشابه هستند و روی یک شاسی مشابه سوار شده اند. تنها فرق موجود میان آن دو، نام آنهاست. یکی از آنها نامش فیات و دیگری نامش تویوتا کرولا است. بدون درنظر گرفتن کلیه موارد مشابه میان این دو خودرو، تویوتا گران تر از فیات به فروش می رسد. چرا؟ برای اینکه مصرف کنندگان اروپایی به نام تجاری تویوتا اعتماد دارند و حتی حاضرند جهت دریافت آن مبلغ اضافی هم بپردازند.

    ایا این سناریو، یک اتفاق نادر است؟ امروزه مصرف کنندگان از فروشگاه هایی خرید می کنند که همه اجناس، از خودرو و رایانه گرفته تا غذاهای حاضری و بطری های آب در آنها عرضه شوند. مواجه شدن با انبوه فراوانی از محصولات که به لحاظ کیفیت و شکل یکسان هستند، تصمیم خرید مصرف کنندگان را بدون توجه به خصوصیات آنها به نام تجاری محصولات سوق می دهد. در حقیقت، نام های تجاری آنقدر در تصمیم گیری های خرید مصرف کننده دارای اهمیت شده اند که به عنوان دارایی شرکت (سازمان) و دارایی اصلی یاد می شود.

    نام تجاری کوکاکولا دارای ارزشی بالغ بر 84 میلیارد دلار است، که طبق اظهار یک شرکت مشاوره جهانی در زمینه نام های تجاری مستقر در نیویورک، این میزان سهم بزرگ 59 درصدی سرمایه ها بازار شرکت کوکاکولا را تشکیل می دهد.

    جواناسدون رئیس بخش ارزش گذاری نام تجاری می گوید: روز به روز بیشتر مشخص می شود که نام تجاری به عنوان یک دارایی مثل سایر دارایی ها، برای شرکت محسوب می گردد، در هر زمانی که به طور صحیح در آن سرمایه گذاری شود، باعث افزایش ارزش محصول نهایی می گردد.

    دیوید ردهیل، مدیر اجرایی ارتباطات جهانی در موسسه لاندورسان واقع در فرانسیسکو اعلام می دارد که نام های تجاری در گذشته در ترازنامه ها نمی آمدند و مدیران این اطلاعات را قبلاً در حوزه خود نداشته اند. وی همچنین می گوید، وقتی شما نام های تجاری نظیر کوکاکولا را می بینید که از ارزش بیشتری نسبت به سایر دارائی های سرمایه ای شرکت برخوردار هستند، متوجه خواهید شد که حتماً باید چیز مهمی باشد که مدیران سازمان ها به آن ارزش می گذارند.

    ● فراتر از عنوان
    احتمالاً شما با یک نگاه سطحی، در می یابید که چه عاملی نام تجاری را به لحاظ کلیه جنبه ها توسعه خواهد داد. در اول صبح، وقتی می خواهید برای دویدن بیرون بروید، کفش ورزشی نایک به پا می کنید. وقتی به خانه برمی گردید، دوش می گیرید و لباس یا یک مارک معروف را به تن می کنید. با خودرو مدل بالای خود که مارک معروفی دارد، به اداره می روید.

    شما این محصولات را به صورت اتفاقی انتخاب نکرده اید برای اینکه آنها نیازهای اولیه شما را برای لباس (پوشاک) و حمل و نقل (جابه جایی) برآورده می کنند. همچنین نام تجاری آنها یک کیفیت مطمئن را به شما وعده می دهد، به شکلی که شما به آن اعتماد می کنید.

    اما جدای از این درک مبهم از تأثیر نام های تجاری بر تصمیمات مصرف کنندگان، ممکن است تعریف دقیقی از نام تجاری و یا شناخت اجزاء متفاوت (متنوع) آن نداشته باشید که در شناخت نام تجاری کمک کند. نام تجاری شامل شهرت محصول، وعده های شرکت به مصرف کنندگان و ارزش هایی است که شرکت نمایندگی آن را برعهده دارد.

    یک نام تجاری قوی حداقل به مصرف کنندگان می گوید که چه انتظاری از یک محصول می توانند داشته باشند. برای مثال، نام تجاری مک دونالد کیفیت همیشگی و پایدار را به همراه دارد. همچنین اکثر نام های تجاری مصرف کنندگان را به انتخاب محصولات برپایه شخصیت مطمئن و یا خصوصیات زندگی سوق می دهد. در این خصوص فکر کنید که: نام تجاری مارلبورو دلالت بر فردگرایی مطلق دارد و یا نایک فلسفه فقط این را انجام بده را خاطرنشان می سازد.

    تشخیص این امر مهم است که بدانیم نام های تجاری صرفاً یک اسم خاص و بسته بندی محصول نیستند. نام های تجاری انحصاراً از طریق تبلیغات جذاب یا استراتژی بازاریابی هوشمند توسعه نمی یابند.

    ردهیل می گوید: نام تجاری فقط یک عنوان چاپ شده نیست، شما نمی توانید یک محصول یا خدمت یا یک سازمان را در قالب یک رنگ جدید ارائه کنید و از مردم انتظار داشته باشید که هر نوع تغییری را بپذیرند. درک مشتری از نام تجاری به تأثیر کلیه جنبه های یک واحد تجاری باز می گردد.

    ● ارزش مالی نام تجاری
    نرخ بازگشت مالی یک استراتژی نام تجاری یکپارچه می تواند فوق العاده باشد. نام های تجاری برای سهام داران به طرق ذیل ایجاد ارزش می کنند.

    1 - انتخاب مصرف کنندگان را هدایت می کند:
    در یک محیط بازار بسیار پیچیده، نام های تجاری یک راه میان بر را در فرآیند تصمیم گیری مصرف کننده به وجود می آورد. در مواجهه با محصولاتی که به لحاظ کلیه جوانب برابر هستند، مصرف کنندگان غالباً برند هایی را انتخاب می کنند که آن را می شناسند، محترم می شمارند و تایید می کنند. هرچند که این موضوع مدت هاست در صنعت محصولات مشتریان مصداق داشته است - بیش از 160 سال است که در صنعت صابون ایوری این چنین بوده است - در حال حاضر انتخاب مصرف کننده را در صنایع مختلف مثل خدمات مالی، حمل و نقل، و تجارت الکترونیک هدایت می کند. مرکز مشاوره مدیریت مرسر (MMC) اخیراً از مصرف کنندگان پرسیده است که تمایل دارند با چه نوع شرکت کار کنند، مصرف کنندگان پاسخ دادند که شرکت هایی را انتخاب می کنند که برند مورد تایید دارند، به جای شرکت هایی که تنوع گسترده ای از کلیه محصولات را با قیمت پایین به مشتری ارائه می دهند.

    2 - بر وفاداری مشتریان می افزاید:
    از آنجا که مشتریان بیشتر نام هایی را انتخاب می کنند که می شناسند، استنباط می شود که وفاداری مشتریان به شرکت هایی با برند مورد تایید، بیشتر است. در نتیجه سود مالی روشنی را برای اینگونه شرکت ها به وجود می آورد برای اینکه هزینه جذب مشتریان جدید، به طور متوسط 10 تا 20 برابر هزینه حفظ مشتریان موجود است.

    3 - ورود به بازار جدید را ممکن می سازد:
    شرکت هایی با نامهای تجاری قوی احتمالاً در ورود به بازار جدید به مراتب موفق تر هستند. مرسدس بنز آنقدر در زمینه مهندسی کیفیت قوی است که وقتی وارد بازار خودروهای سرعتی و ورزشی شد، خودرو کلاس M آن قادر شد با یک قیمت مناسب بر بازار حکم فرمایی کند، علی رغم اینکه مرسدس بنز قبلاً اصلاً وسایل نقلیه ورزشی تولید نمی کرد. دیزنی نتیجه مشابه همین را داشت زمانی که وارد صنعت سفرهای تفریحی دریایی شد، نام تجاری شرکت آنقدر قوی است که خط تفریحی دیزنی یکی از موفق ترین ها در این زمینه شد.

    4 - افزایش قیمت محصول را امکان پذیر می سازد:
    شرکت هایی با نام تجاری قوی اغلب می توانند قیمت های بیشتری برای کالاهای خود درخواست کنند. تویوتا خودروهای خود را با قیمت بیشتر از قیمت خودروهای ژئو (GEO) می فروشد. برعکس، یک برند ضعیف برای رقابت باید قیمت های پایین ارائه دهد. دیوید روبرت معاون اول استراتژی بازار در شیکاگو می گوید یکی از دلایلی که نیسان ضرر داد (در سال های اخیر) اینست که شرکت نیسان تقریباً 1000 دلار در هر خودرو به خاطر ضعیف شدن برند از دست داد. وی می افزاید: این چیزی است که رئیس هیئت مدیره نیز پذیرفت.

    5 - استخدام کارکنان را افزایش می دهد:
    شرکت هایی با نام تجاری قوی بهتر می توانند نخبگان را جذب کنند. در سال 1998 مرکز مشاوره مدیریت مرسر (MMC) از فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی نظرخواهی کرد که چه عاملی بر تصمیمات استخدامشان تأثیر گذاشته است. پاسخ دهندگان به این نظرخواهی نام تجاری و شهرت شرکت را عامل شماره یک تأثیرگذارنده بر انتخابشان دانستند. در واقع نام تجاری شرکت حداقل 25 درصد بیشتر از سایر عوامل دیگر نظیر حقوق، نوع کار، فرهنگ شرکت، فرصت های ترفیع و تشویق امتیاز کسب کرد.

    به دلیل بسیاری از مزایای بالقوه یک استراتژی منسجم نام تجاری، نام های تجاری در حال حاضر دوره انتقال را طی می کنند؛ دوره ای که به اعتقاد ردهیل، فناوری اطلاعات 15 سال پیش طی کرده بود. وی می گوید: 
    رایانه ها صرفاً برای خودکارسازی فرایند تجارت مورد استفاده قرار می گیرند و تصمیم گیری فناوری به کارکرد آن واگذار شده است. او گفت: جای شک نیست که روزی فناوری، سرمایه گذاری مهم و پراهمیتی را می طلبد چرا که تمام جنبه های تجارت و بازرگانی را درواقع هدایت خواهد کرد. مدیران اجرایی نیز کار تهیه نام تجاری را کاملاً به عهده بخش بازاریابی می گذارند ولی امروزه، نام گذاری تجاری توجه مدیران ارشد را نیز جلب کرده است. ایجاد و حفظ نام های تجاری - مثل به کارگرفتن فناوری - به سرمایه گذاری هنگفت و بینش مدیران اجرایی نیاز دارد.

    ● سرمایه گذاری برای توسعه نام تجاری
    برای درک چگونگی سرمایه گذاری در تهیه نام تجاری، روسای هیئت مدیره باید بدانند که نیروهای پیش برنده ارزش نام تجاری سازمانشان کدامند. پیرس می گوید بین تصور نام تجاری و ارزش نام تجاری تفاوت وجود دارد.وی ادامه می دهد که شما می توانید تصورهای مختلفی از نام تجاری داشته باشید اما همه آنها به فروش منجر نمی شوند.

    برای مثال، آمریکن اکسپرس دریافت که اگرچه به عنوان یک شرکت بازرگانی بین المللی توانست تأثیر قوی بر اذهان مصرف کنندگان در خصوص نام تجاری بگذارد، اما تلاش بخش بازاریابی این شرکت به افزایش درآمد منجر نگردید. پیرس می گوید مردم کارت های اعتباری آمریکن اکسپرس را می خریدند به خاطر اینکه از نظر امنیت جهانی تضمین شده بود. تلاش جهانی شرکت امریکن اکسپرس این بود که مردم از کارت های اعتباری این شرکت استفاده کنند. اما مصرف کنندگان از این کارت ها استفاده نمی کردند، برای اینکه آنها در نظر داشتند فقط در شرایط ضروری و امنیتی از آن استفاده کنند. با یک تحقیق، شرکت آمریکن اکسپرس دریافت که خدمت به مشتری عامل مهمی است که به استفاده مصرف کننده از کارت آمریکن اکسپرس به جای کارت هایی نظیر ویزا و دیسکاور منجر می شد. پیرس می گوید: با دانستن اینکه خدمت به مشتری چیزی است که ارزش نام تجاری را بالا می برد، این شرکت قادر بود سرمایه گذاری بیشتری در تبلیغات، روابط عمومی و خدمت گرایی به مشتریان در محیط بازار انجام دهد.

    تبلیغ یک شکل و طرح جدید برای آمریکن اکسپرس فایده نداشت، اما بازاریابی همه نیازهای یک شرکت نبود تا به توسعه و قوت بخشیدن به نام تجاری منجر شود. آژانس های هوایی کشور آمریکا، میلیون ها دلار در ایالت های جدید سرمایه گذاری کردند در جایی که خدمت به مشتری نامناسب بود. باوجود این، شرکت هیچ هزینه دیگری برای آموزش کارکنان جهت یاری کردن به تحقق وعده ها انجام نداد. در نتیجه، جایگاه خط هوایی ایالت در صنعت از رتبه سوم به رتبه دهم تنزل کرد. اگر شرکت در بخش بازاریابی کمتر و در بخش آموزش بیشتر سرمایه گذاری کرده بود، نام تجاری آن چندان تحت تأثیر قرار نمی گرفت.

    وقتی که برای توسعه نام تجاری منابعی تخصیص می یابد، مدیران اجرایی باید بدانند که کدام مشخصه نام تجاری، رفتار مشتری را هدایت کرده و در انتهای فرایند تولید شرکت تأثیرگذار است. اگر توسعه شبکه توزیع، خدمات رسانی چیزی است مورد نیاز برای تقویت نام تجاری است افزایش سرمایه گذاری برای تبلیغات هیچ ضرورتی ندارد. برای اینکه نام تجاری موفق باشد زیرساخت سازمان باید از رسالت آن حمایت کند.

    از آنجا که ارزش نام تجاری از عوامل متعدد تشکیل شده است، کارشناسان نام تجاری معتقدند چیزی که همه شرکت ها نیاز به سرمایه گذاری در آن دارند، تحقیق است. ربرت می گوید: جای تعجب است که بسیاری از شرکت ها برداشتهای داخلی سازمان را در مقابل برداشت های خارج از سازمان یعنی مشتریان و همچنین سهام داران و کارکنان بررسی نمی کنند. شما قبل از اینکه هر کار دیگری انجام دهید باید بدانید که شکاف ها و فرصت ها کجا وجود دارد.

    همچنین کارشناسان معتقدند که نام تجاری نیاز به بازنگری و سرمایه گذاری مجدد دارد. ردهیل می گوید: شناسایی نام تجاری باید هر ده سال مورد ارزیابی قرار گیرد. اما امروزه مدیریت نام تجاری در حال پیشرفت مداوم است، شما باید اثربخشی را اندازه گیری کنید، برداشت ها را جستجو کنید، کالاها و خدمات جدید پیشنهاد دهید و آن را با استراتژی بازاریابی همراه سازید. وقتی یک واحد بازرگانی فقط در فناوری نوین، سرمایه گذاری می کند تا اینکه بتواند رقابتی باقی بماند، اینگونه شرکت ها باید دائماً در نام های تجاری خود سرمایه گذاری کنند و مطمئن باشند که این نام های تجاری به یک بازدهی مالی مستمر می انجامد.

    ● محاسبه ارزش نام تجاری
    سوالات ارزشمندی که برای اکثر روسای هیئت مدیره دارای اهمیت است، این است که چگونه می توان نرخ بازگشت سرمایه را در خصوص نام تجاری محاسبه کرد؟ و چگونه می توان میزان ارزش نام تجاری یک شرکت را مشخص ساخت؟

    متاسفانه الگوی خاصی برای محاسبه ارزش نام تجاری که مورد پذیرش اکثریت در ایالات متحده باشد، وجود ندارد. اینتربرند که اخیراً ارزش معتبرترین نامهای تجاری جهان را محاسبه کرد، سودآوری اقتصادی نام تجاری برای یک واحد بازرگانی خاص را بررسی می کند - روشی که شبیه به محاسبه ارزش افزوده اقتصادی (EVA) است.
    این فرایند ارزش یابی سه حوزه سودآوری نام تجاری را بررسی می کند:
    1 - درآمدهای اقتصادی آینده که یک واحد بازرگانی دارای نام تجاری انتظار تحصیل آن را دارد.
    2 - نقش نام تجاری در ایجاد این درآمدها 
    3 - ریسک درآمدهای مورد انتظار نام تجاری.

    اینتربرند صورت سود و زیان نام تجاری یک واحد بازرگانی را برای تعیین ارزش دلاری نام تجاری محاسبه می کند. مرکز مشاوره مدیریت مرسر در خصوص ارزش یابی نام تجاری و برداشت های مشتریان دیدگاه متفاوتی دارد.

    پیرس توضیح می دهد که: ما می گوییم ارزش نام تجاری (در صورت برابربودن سایر شرایط) به میزان تقاضا یا سهم بازار یک شرکت بستگی دارد. سهم بازار نامتناسب اختلاف سهمی را ایجاد می کند که ارزش یک نام تجاری را تشکیل می دهد.

    کارشناسان نام تجاری پیش بینی می کنند که در چندسال آینده، واحدهای بازرگانی ایالات متحده برروی یک الگو جهت محاسبه ارزش نام تجاری توافق خواهند کرد، چون تحلیلگران وال استریت علاوه بر توجه به برنامه رشد پنج ساله یک شرکت و تجربه عملی تیم مدیران ارشد، شروع به درنظر گرفتن ارزش و میزان سرمایه گذاری شرکت ها در نام تجاری کرده اند. طبق نشریه فیو چربرند سادون، این اتفاق در اروپا در حال شکل گیری است.

    شرکت های انگلیسی در علم و اطلاع از چگونگی محاسبه ارزش نام تجاری به مراتب جلوتر هستند چرا که استانداردهای حسابداری در انگلستان، شرکت ها را ملزم می کند تا ارزش نام تجاری را در ترازنامه خود لحاظ کنند. صرف نظر از اینکه آیا نحوه محاسبه ارزش نام تجاری شرکت خود را یافته باشید یا خیر، می توانید از این امر مطمئن باشید که نام تجاری قوی بر ارزش بازرگانی شرکت شما می افزاید، همچنان که یک نام تجاری ضعیف از این ارزش می کاهد. اگر مدیر مالی هستید که به سود شرکت خود می اندیشد، باید به فکر ایجاد نام تجاری باشید. یک نام تجاری قوی می تواند نام شرکت شما را در بازارهای جدید مطرح سازد.

    منبع: ماهنامه تدبیر، شماره 149

    پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
    ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 176 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15

    1.    نوجوانی که با فروش مربای دست پخت مادربزرگش پول های میلیونی به جیب زد

     

     

    در حالی که اکثر کارآفرینان موفق با ساختن وبسایت های محبوب به ثروت می رسند، فراسر دوهرتی قلمرو خود را با روشی کاملا سنتی بنا نهاد.

    فراسر درست کردن مربا را از 14 سالگی و زیر نظر مادربزرگش یاد گرفت و در 16 سالگی درس و مدرسه را بوسید و کنار گذاشت تا تمام وقت خود را به درست کردن و فروش مربایش با نام سوپرجم اختصاص دهد.

    سوپرجم یا همان مربای فراسر سالی 500 هزار شیشه می فروشد و در حال حاضر 10% بازار مربای بریتانیا را در اختیار دارد. ارزش سهام فراسر هم اکنون یک تا دو میلیون دلار است.

     

    2.    شرکتی که فروش عینک برای سگ ها آن را به ثروتی هنگفت رساند

     

     

    عینک برای سگ خانگی؟ عجیب است نه؟ اما عجیب تر از آن اینست که افرادی از راه ساخت و فروش همین عینک ها صاحب میلیون ها دلار پول و ثروت شوند.

    صاحبان این کارخانه که کار خود را با ساخت عینک برای سگ ها آغاز کردند، حالا کسب و کار خود را گسترش داده اند و وسایل دیگری مثل کوله پشتی، تی شرت، کلاه و اسباب بازی هم برای حیوانات می سازند.

     

    3.    خانم خانه داری که بالش قابل استفاده در مایکروویو را اختراع کرد

     

     

    کیم لوین کیسه های کوچکی به نام ووویت را اختراع کرد، آنهم در مدل های مختلف. او سپس به این کیسه ها حرارتی ملایم، مرطوب و دارای نفوذ داد.

    کیم به این نتیجه رسید که اگر مقداری ذرت در این پارچه قرار دهد، دورتا دورش را بدوزد و بعد آن را در مایکروویو بگذارد، می تواند در نهایت بالشی داشته باشد که دارای حرارت مطلوبی است.

    او کار خود را با چرخ خیاطی اش شرو ع کرد و خیلی زود صاحب چندین میلیون دلاری شد که انتظارش را می کشیدند.

    او ابتدا فکر می کرد که ایده اش فقط می تواند یک هدیه خوب برای فرزندانش یا اهالی محلشان باشد، اما خیلی زود متوجه شد که کارش ارزشمندتر از این حرف هاست!

    او حالا یک میلیونر است و حتی یک کتاب هم درباره تلاش های کسب و کاری اش نوشته است.

     

    4.    مردی که با فروش پیکسل ها در یک صفحه وب صاحب یک میلیون دلار پول شد

     

     

    در سال 2005، الکس تئو، دانشجوی 21 ساله انگلیسی، صفحه اصلی وبی (homepage) را راه اندازی کرد که در آن پیکسل های 1000*1000 گرید را هر یک به قیمت یک دلار می فروخت.

    اگرچه این ایده در ظاهر خیلی ساده و پیش پا افتاده به نظر می رسید، اما این ایده منحصر به فرد پوشش رسانه ای وسیعی پیدا کرد و درآمدش  به تدریج به ماهی یک میلیون و 37 هزار و صد دلار رسید.

    وبسایت های زیادی با همین شکل و شمایل ایجاد شدند، اما چون صرفا تقلیدی و بدون نوآوری بودند، موفقیتی به دست نیاوردند.

     

    5.    راهبی که با فروش کارتریج پرینتر، 2/5 میلیون دلار ثروت بدست آورد

     

     

    پدر برنارد مک کوی، مدیرعامل سایت LaserMonks.com است که کارتریج و دیگر تجهیزات فنی را می فروشد و فروش بسیار خوبی هم دارد.

    مشتریان این سایت اشخاص، کلیساها والبته شرکت های بزرگی چون مورگان استنلی و یو اس فورست سرویس هستند.

    فروش این شرکت از 2000 دلار درسال 2002 به 2/5 میلیون دلار در سال 2005 رسید.

    ایده این سایت زمانی به ذهن پدر مک کوی رسید که جوهر پرینترش تمام شد و تمام فروشگاه ها را برای پیدا کردن کارتریجی با قیمت مناسب زیر و رو کرد ولی تلاشش بی نتیجه ماند.

    امروز این سایت بیش از 50 هزار مشتری دارد و روزانه 200 تا 300 سفارش دریافت می کند.

    6.    دختری که با پیشنهاد طرح های مای اسپیس صاحب 1/5 میلیون پول شد

     

     

    یک دختر نوجوان با ابتکار خود سایتی با نام وات اور لایف (whateverlife) را راه اندازی کرد که هدف آن پیشنهاد طرح هایی برای شبکه اجتماعی مای اسپیس و آموزش های آزاد و رایگان بود.

    اعداد و ارقام حالا باور نکردنی هستند. این دختر 17 ساله ترک تحصیلی حالا صاحب بیش از 1 میلیون دلار ثروت است. او ماهی 70 هزار دلار در ماه کاسب است و صاحب وبسایتی است که ماهیانه بیش از 7 میلیون بازدید کننده و 60 میلیون بازدید صفحه دارد.

    پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
    ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 180 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15

    هشت راه برای ارزیابی ایده‌های کاری شما

    مترجم: سید فرهاد نقیب
    آیا یک ایده کاری دارید؟ چگونه متوجه می شوید که آن امکان‌پذیر است؟ از کجا شروع می‌کنید؟ این همان معمای قدیمی‌راه اندازی یک کسب و کار جدید می‌باشد. در زیر چند راه برای آزمایش ایده شما وجود دارد.

    1. نظر خانواده و دوستان خود را جویا شوید.
    این مرحله در واقع نقطه آغاز تحقیق شما می‌باشد و نه چیزی بیشتر از آن. در دنیای کسب و کار، شما نمی‌توانید لزوما حرف‌های دوستان و خانواده را وحی منزل بدانید مگر آنکه آنها به خوبی کسب و کار و صنعتی که شما می‌خواهید وارد آن شوید را بشناسند. دوستان و خانواده در واقع بهترین معیار ارزیابی ایده‌های کاری نیستند، اما معمولا راحت‌ترین گروه برای دستیابی به ایده‌ها و نظراتشان هستند و با صحبت کردن با آنها در مورد ایده‌هایتان می‌توانید ایده‌های کاری خود را صیقل داده و کامل نمایید.
    2. از استادان، حرفه‌ای‌ها و رهبران بپرسید.
    برای دستیابی به یک نظر غیرجهت‌دار و نامتعصب درباره ایده‌کاری خود به سراغ متخصصان بروید. اگر در آن زمینه کسی را نمی‌شناسید، به دنبال آنها بگرديد. اگر متخصصان نظرات دوستان و خانواده شما را تکرار کردند، شما ممکن است بتوانید نتیجه‌گیری منطقی نمایید.
    3. یک برنامه کسب‌و‌کار (Business Plan) بنویسید.
    برنامه‌های نرم‌افزاری و الگو و نمونه‌های فراوانی جهت تهیه برنامه کسب‌و‌کار در اینترنت در دسترس قرار دارد. یک نمونه سایت BPlans.com می‌باشد. همچنین شما می‌توانید برای کمک به دفاتر محلی SBA(Small Business Administration) و SBDC(Small Business Development Center) یا به انجمن‌های دانشگاهی خود جهت گذراندن یک دوره آموزشی در زمینه نوشتن برنامه کسب و کار مراجعه نمایید. همین‌طور شما می‌توانید به سراغ افراد حرفه‌ای که بازنشسته شده‌اند و به رایگان به کارآفرینان مشاوره می‌دهند، بروید.
    4. مطالعه بازار انجام دهید.
    بخشی از هر برنامه کسب‌وکار مختص ارزیابی بازار یا مشتری‌های بالقوه است. اینترنت یک ابزار مطالعاتی بسیار ارزشمند برای صاحبان کسب‌وکارها می‌باشد. گزارش‌هاي رسمی‌ به تعداد زیادی در بسیاری از موضوعات و صنایع در اینترنت موجود می‌باشد، بنابراین به جست‌وجوی اینترنتی بپردازید، همین‌طور مطالعه در مورد رقبا را هم از دست ندهید.
    5. یک مدل کوچک بسازید.
    اگر کسب و کار مورد نظر شما جهت ساخت و تولید یک محصول (خصوصا اگر آن محصول در بازار موجود نمی‌باشد) است، راهی برای تولید یک نمونه بیابید. این محصول نمونه می‌تواند به شما کمک کند تا اطلاعات زیاد و ایده‌های زیادی در مورد ایده کاری خودتان جمع‌آوری کنید. اگر محصول شما کاملا بی‌همتا می‌باشد، سعی کنید آن را ثبت نمایید و در صورت نیاز از راهنمایی یک وکیل کمک بگیرید.
    6. آزمایش یک خدمت
    اگر ایده شما در مورد یک خدمت می‌باشد، مشتریان خود را شناسایی کنید و به آنها پیشنهاد آن خدمت را با تخفیف بدهید. در برخی موارد، سرویس دهندگان به منظور آزمایش خدمت خود و ساخت سبد مشتریان خود، به گروهی از خدمات گیرندگان که عمدتا سازمان‌های کوچک غیرانتفاعی می‌باشند، به رایگان خدمات ارائه می‌نمایند. این کار را به صورت یک عادت به طور مداوم انجام ندهید ولی گاهی این کار باعث جذب مشتری برای شما مي‌شود.
    7. به سمت ورود کم‌هزینه به کار حرکت کنید.
    اگر شما به فکر تهیه یک فضای اداری برای شروع کسب و کار خود هستید، دست نگهدارید و مجددا بیندیشید. مادامی که شما یک تقاضای تثبیت شده برای خدمت یا محصول خود ندارید، این کار یک هزینه سربار خواهد بود که می‌تواند کسب و کار شما را قبل از شروع از بین ببرد. چیزی که بسیاری از کسب و کارهای اینترنتی را جذاب می‌سازد همین هزینه کم ورود می‌باشد.
    8. به دنبال رشد سریع نباشید.
    یک کسب و کار خوب با گذشت زمان و به مرور رشد می‌کند. در برخی موارد، یک ایده به سرعت رشد می‌کند که معمولا این رشد و موفقیت سریع شایع نمی‌باشد. خود را برای یک رشد آرام و ملایم آماده کنید و یک برنامه اقتضايی برای دست‌اندازهای جاده داشته باشید. گفته می‌شود اگر شما پس از اولین پنج سال هنوز در کسب‌و‌کاری هستید، شما احتمالا در آن کار خواهید ماند، اما شما هیچگاه نمی‌دانید که چه چیزی می‌تواند بر توان ماندگاری کسب و کار شما اثر گذارد. 
    حتی بسیاری شرکت‌های موفق و تثبیت شده پس از 9 تا 11 سال از بین می‌روند، برای مثال یک حادثه کاملا غیرمترقبه باعث نابودی یک کسب‌وکار می‌گردد. همیشه حوادثی فراتر از کنترل شما وجود دارد که می‌تواند بر کسب‌وکار شما تاثیر گذارد. روی چیزهایی که می‌توانید کنترل کنید کار کنید و برای چیزهای دیگر پشتیبان داشته باشید. 

    پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
    ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 164 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15


    پارک توسعه کارآفرینی آویژن...
    ما را در سایت پارک توسعه کارآفرینی آویژن دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : کارآفرین محمد رسول غلامپور entrepreneurship بازدید : 217 تاريخ : دوشنبه 10 / 4 ساعت: 15